عکس و شهرهای عاشقانه . خرید اینترنتی

عاشقانه ها . و خرید بهترین محصولات از بزرگترین شرکت ها

عکس و شهرهای عاشقانه . خرید اینترنتی

عاشقانه ها . و خرید بهترین محصولات از بزرگترین شرکت ها

می خوام از فروغ فرخ زاد هم براتون بذارم

با امیدی گرم و شادی بخش با نگاهی مست و رویائی

دخترک افسانه میخواند

بی گمان روزی ز راهی دور می رسد شهزاده ای مغرور

میخورد بر سنگفرش کوچه های شهر ضربه سم ستور باد پیمایش

می درخشد شعله خورشید بر فراز تاج زیبایش

تار و پود جامه اش از زر سینه اش پنهان به زیررشته هایی ا ز در و گوهر

می کشاند هر زمان همراه خود سوئی باد پرهای کلاهش را

یا بر آن پیشانی روشن حلقه موی سیاهش را

مردمان در گوش هم آهسته می گویند

آه او با این غرور و شوکت و نیرو

در جهان یکتاست بی گمان شهزاده ای والاست

دختران سر می کشند از پشت روزنها

گونه هاشان آتشین از شرم این دیدار

سینه ها لرزان و پر غوغا در تپش از شوق یک پندار

شاید او خواهان من باشد

لیک گوئی دیده شهزاده زیبا دیده مشتاق آنان را نمی بیند

او از این گلزار عطر آگین برگ سبزی هم نمی چیند

همچنان آرام و بی تشویش می رود شادان به راه خویش

میخورد بر سنگفرش کوچه های شهر ضربه سم ستور باد پیمایش

مقصد او - خانه دلدار زیبایش

مردمان از یکدگر آهسته می پرسند کیست پس این دختر خوشبخت

ناگهان در خانه می پیچد صدای در سوی در گوئی زشادی می گشایم پر

اوست....آری.....اوست

آه ،ای شهزاده ای محبوب رویائی نیمه شبها خواب میدیدم که می آئی

زیر لب چون کودکی آهسته میخندد با نگاهی گرم و شوق آلود برنگاهم راه می بندد

ای دو چشمانت رهی روشن به سوی شهرزیبائی

ای نگاهت باده ای در جام مینائی

آه بشتاب ای لبت همرنگ خون لاله خوشرنگ صحرائی

ره ، بسی دور است

لیک در پایان این ره ...قصر پرنور است

می نهم پا بر رکاب مرکبش خاموش می خزم در سایه آن سینه و آغوش

می شوم مدهوش باز هم آرام و بی تشویش

میخورد بر سنگفرش کوچه های شهر ضربه سم ستور باد پیمایش

می درخشد شعله خورشید بر فراز تاج زیبایش

می کشم همراه او زین شهر غمگین رخت

مردمان با دیده حیران زیر لب آهسته می گویند

دختر خوشبخت !...

مریم حیدر زاده

مریم حیدرزاده

مریم حیدر زاده

دست گذاشتم رو یکی...

***

دست گذاشتم رو یکی که یک قشون خاطر خواشن

همشون هنر دارن، یا شاعرن یا نقاشن

یا که پشت پنجرش با گریه گیتار می زنن

یا که مجنون می شن و تو کوچه ها جار می زنن

دست گذاشتم رو کسی که عاشقم نمی دونست

سر بودم از خیلیا و لایقم نمیدونست

دست گذاشتم رو کسی که مجنونا دیوونشن

همه شاهزاده ها ، دربون دور خونشن

دست گذاشتم رو کسی که رنگ چشماش روشنه

شمشاد همسایمون پیش قدش یه سوزنه

دست گذاشتم رو کسی که طعم چشماش عسله

کمترین شعری که تو می شنوی از اون غزله

دست گذاشتم رو کسی که ماه ازش طلب داره

خورشید از شعله چشمای اونه که تب داره

دست گذاشتم رو یکی که همه دور و برشن

مردشن،دیوونشن،مجنونشن،پرپرشن

دست گذاشتم رو یکی که عاشقاش زیادین

همه جورشو داره،هم عجیبن هم عادین

دست گذاشتم رو یکی که نه سفیده نه سیاه

ظاهرش گندمیه، به چشمم اما کیمیا

دست گذاشتم رو یکی که داشتنش خوابه هنوز

کمترین شاگرد چشماش خود مهتابه هنوز

دست گذاشتم رو یکی که عادتش نساختنه

سرنوشت هر کسی که می خواد اونو، باختنه

دست گذاشتم رو یکی که اون منو دوست نداره

من تو پاییزم و اون اهل یه جا، تو بهاره

دست گذاشتم رو یکی که شعرمو گوش می کنه

آخرین بیت و می خونه و فراموش می کنه

دست گذاشتم رو یکی که کهکشون، قایقشه

انقدر دوسش دارن، هر کی خوبه، عاشقشه

دست گذاشتم رو یکی که خندشم نفس داره

تو تمام نقشه های خوب دنیا دس داره

دست گذاشتم رو یکی که دست گذاشته رو همه

ولی هر کسی رو که تک نشون بدی، می گه کمه

دست گذاشتم رو یکی ، ما رو چه به فرشته ها

برو شاعر، تو بمونو، عشقو، دست نوشته ها

دست گذاشتی رو کسی که از تو خندش می گیره

اینا رو دلم میگه، میگه و بعدش می میره

دست گذاشتن رو کسی آسونه اما ساده نیست

توی اینجور بازیا، خب همیشه اراده نیست

می نویسم که دیگه رو هیچکی دست نمی ذارم

ولی نه دروغه من هنوز اونو دوستش دارم

دست گذاشتم حالا رو قلبمو،چشامو،سرم

تا مث تو قصه ها، از یادم اونو ببرم

ولی دست عاقلتره مونده روی همین یکی

چرا من بذارمش رو سر و چشام،الکی

20050630145416haydarzadeh203

چرا وقتی ...

چرا وقتی که آدم تنها میشه

غم و غصه ش قد یک دنیا میشه

میره یه گوشه پنهون می شینه اونجا رو مثل یه زندون می بینه

غــم تنهـــائی اسیرت میکنه تا بخوای بجنبی پیرت میکنه

وقتی که تنهـــــا میشم اشک تو چشام پر میزنه

غـم میاد یواش یواش خونه دل سرمی زنه

یاداون شبها می افتم زیرمهتاب بهار

توی جنگل لب چشمه می نشستیم من و یار

غم تنهائی اسیرت میکنه

تا بخوای بجنبی پیرت میکنه